سفر به گلاب مکه، شهر برزک و روستاي ویدج، ویدوجا کاشان

خیلی وقت بود که گلاب گیری کاشان شروع شده بود و ما هم موفق نشده بودیم تا به این مراسم برویم آخرین پنجشنبه بود که یک مرتبه تصمیم گرفتیم جمعه صبح خیلی زود بریم سمت برزک کاشان.

برزک و روستاهای ویدج و ویدوجا: شهر و روستایی که شاید معروفیتش به مانند قمصر نیستند اما از لحاظ گل و گلاب خیلی سرتر از قمصر میباشند و 80 درصد گلاب کاشان از این مناطق هست همینطور گلاب معروف کعبه نیز از مزارع گل همینجاها میباشد.

موضوع را با خانواده درمیان گذاشتم که طبق معمول پایه بودند و سپس به دیگر برادران گفتم که یکیشون آخر پایه شد.

طبق برنامه صبح زود ساعت 5 صبح راه افتادیم سمت برزک، جاده کاشان را که بروید نرسیده به کاشان سمت راست میپیچید سمت نیاسر چند کیلومتر که بروید به دوراهی میرسید که تابلو سمت برزک را میروید، 36 کیلومتر که بروید به شهر باصفای برزک میرسید.

نزدیک برزک بعد از پیچ تندی که میپیچید کنار جاده سمت چپ جاده خاکی هست که به باغات برزک میرود از ماشین پیاده شدیم برای خوردن صبحانه عجب هوایی بود  عطر دل انگیز گل محمدی فضا را پرکرده بودهمان جا بساط صبحانه را پهن کردیم و چایی و تخم مرغ را آماده کرده و در آن هوای مطبوع بهاری زدیم به بدن تا برویم سمت دیدن زیبایی های خدا

کمی بالاتر جاده دیگری هست که به جاده سعد آباد معروف میباشد همان ابتدای جاده باغی هست که به شکل با صفایی درست کرده اند و گلاب گیری هم انجام میدهند داشتیم وارد باغ میشدیم که درخت توتی با کلی توت در شاخه هایش نظر ما را به خود جلب کرد عجب توت هایی داشت و چقدر زیاد دلت میخاد که شاخه را بزاری در دهانت و مثل سیخ جگر بکشی بیرون رفتیم از صاحب باغ اجازه بگیریم برای توت خوری که آن هم با روی خوش اجازه داد چشمتان روز بد نبیند مثل این بزها و گوسفندهایی که به این شاخه ها آویزان میشوند جهت خوردن برگ دقیقا همان صحنه ولی اینبار توسط انسان پدید آمده بود.

در حال غارت کردن درخت توتی که خیلی پربار بود

بعد از توت خوری رفتیم داخل باغ و دوری در باغ زدیم و مقداری برگ گل محمدی به قیمت کیلویی 10 هزار تومان خریدیم برای چایی و ....

باغی زیبا اول جاده سعد آباد که گلاب گیری هم داشت

بعد از بازگشت از باغ صدای الاغی توجه بچه هارا به خود جلب کرد رفتیم سراغش که بچه ها با  آقا الاغه سرگرم شدن با چند عکس یادگاری از آقا خره خداحافظی کردیم و رفتیم سمت شهر برزک از فردی که آنجا بود از چگونگی جاده سعد آباد سوال کردیم که پیشنهاد داد مسیر رفت را از جاده اصلی بروید و مسیر برگشت را از سعد آباد برگردید ما هم رفتیم سمت جاده اصلی

عکس یادگاری برادرم با آقا الاغه

از کنار زمین های گل اطراف برزک که چشم را خیره خود میکرد عبور کرده و رفتیم سمت امام زاده سراج الدین بعد از زیارت و دور زدن در صحن امام زاده و بازدید از غذاخوری سنتی رفتیم سمت جاده سعد آباد که جاده با صفایی بود که در کنار رودخانه آن آب چشمه ای با فشار زیاد به سمت پایین سرازیر بود که بچه برادرم امیرعباس هنگام آب بازی پایش لیز خورد و به داخل آب افتاد که خیلی سریع او را بیرون آوردیم اما خوش بحالش حسابی خنک شده بود، از کنار رودخانه مقداری پونه که از زیر زمین سربه بیرون آورده بودند چیدیم.

غذا خوری سنتی  برزک در نزدیکی امام زاده

همسفران کوچولو و همیشگی در صحن باصفای امام زاده سراج الدین

انتهای جاده سعد آباد به باغی که ابتدا رفته بودیم میرسید بعد از عبور از جاده گلی خانم و زن داداشم گفتن که بریم سمت زمین گلهایی که اطراف جاده برزک دیده بودند. من هم پیشنهاد دادم که بریم سمت روستاهای ویدج و ویدوجا که ظاهرا باید خیلی قشنگتر از زمین های گل برزک باشد.

از برزک تا ویدج زیاد راهی نیست تقریبا 2یا 3کیلومتر که برید جاده سمت راست روستاهای ویدج و ویدوجا میباشد.

اینجاست که باید بهشت گل محمدی را در روی زمین ببینید واقعا زیبا و هیجان انگیز هست در دو سوی جاده زمین های گل محمدی چشم هر بینند ه ای را خیره و لب را خندان میکند

یکی از مزارع گل محمدی اطراف روستای ویدجا

در کنار یکی از زمینها پارک کرده و رفتیم سراغ صاحب آن که مشغول چیدن گل بود گلی خانم و زن داداشم پیشنهاد دادن که می خواهیم گل بچینیم، با صاحب باغ در میان گذاشتم که صاحب باغ گفت کارگر نمیخواهیم من هم خنده ام گرفته بود گفتم نه منظور ما را نگرفتی  ما میخواهیم به صورت تفریحی گل بچینیم و کمک شما بکنیم و هیچ دستمزدی هم نمیخواهیم، صاحب باغ هم از خدا خواسته قبول کرد کیسه ای به ما داد و بچه ها هم خوشحال مشغول چیدن گل های محمدی شدند

عکس یادگاری و چیدن گلهای محمدی توسط همسفران

 بعد از چیدن گلها کیسه های پر از گل را به صاحب باغ تحویل دادیم آن هم خیلی از ما تشکر کرد و خواست مقداری گل به ما بدهد که ما قبول نکردیم.

بعد از صفا و گردش در گلستانهای زیبای گل محمدی راهی امام زاده های روستای ویدوجا شدیم که در وسط باغی دفن میباشند

در بین راه به مسجدی در روستا برخوردیم که به مناسبت عید مبعث شربت پخش میکردند و مردم کیسه های گل محمدی نذری را به مسجد می آوردند نیش ترمزی زدیم و کیک و شربت خنک را وارد تن خسته مان کردیم تا جانی دوباره بگیریم برای ادامه مسیر.

گل های محمدی نذری به مسجد توسط اهالی محل روستای ویدج و ویدوجا

بعد از گذر از کوچه باغ ها و مزارع گل به امام زاده رسیدیم که از شانسی که آوردیم در آنجا آش نذری بر روی آتش پخته بودند که ما هم چون مادرزنمان خیلی دوستمان دارد به موقع رسیدیم و از آش نذری نیز جانمان را تازه کردیم،

آش نذری پخته شده کنار امام زاده های روستای ویدوجا

در مکانی زیر درخت و کنار جوی چشمه آب مستقر شدیم و استراحتی کردیم سپس به امام زاده جهت زیارت رفتیم و پس از زیارت و نماز بساط نهار را آماده کرده و باز هم مشغول خوردن شدیم.

امامزاده های روستای ویدوجا که واقعا جای با صفا و زیبا و دلنشینی بود

پس از نهار و استراحت ساعت 4 بعد از ظهر نیز راهی خانه و شهر مقدس قم شدیم.

 

در پایان خداوند متعال را به خاطر تمام نعمتها و زیبایی هایش شاکرم


نظرات شما عزیزان:

زري
ساعت12:52---17 فروردين 1396
روستاي منه ديگه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 1:5 بعد از ظهر | نویسنده : محمد جواد معصومی |